نتایج جستجو برای عبارت :

پای مجنون بشکند هم سمت لیلا میرود .

هو المحبوب
ما چه می‌دانیم واقعاً که عاقبت کار چه می‌شود!
همین لیلی و مجنون -که چه‌ها برایشان نسراییده‌اند- اگر به سر منزل وصال می‌رسیدند آیا تضمینی داشت که خوشبخت می‌شوند و یا مجنون روزی به لیلی نمی‌گفت که به خانه پدرت برگرد؟ و یا با اولین غذایی که گیسویی از گیسوان لیلی -که در مدحت آن و گرفتاری قلب به آن، غزل‌ها سراییده شده- در آن بود، مجنون ببر درونش را آزاد نمی‌کرد؟ یا به اولین دمپایی خیس توالت، لیلی واکنش نمی‌داد که ای مجنون مگر ننه‌
✨✨مرده شور ترکیبت را ببرند ✨
مردی به نزد قاضی آمد، گفت: ای راهنمای مسلمانان! اگر خرما خورم، دین مرا زیان دارد؟ گفت: نه. گفت اگر قدری سیاه دانه با آن خورم چه؟ گفت: عیبی نباشد. گفت: اگر آب خورم چه شود؟ گفت: بر تو گوارا! آن مرد گفت: خب شراب خرما از همین سه است. آن را چرا حرام گویی؟ 
قاضی گفت: ای مرد، اگر قدری خاک بر تو اندازم، تو را ناراحتی پیش آید؟ گفت: نه. گفت: اگر مشتی آب بر تو ریزم، چه؟ گفت هیچ نشود. گفت: اگر این آب و خاک را با هم بیامیزم و از آن خشت
آورده‌اند که پادشاهی مجنون را حاضر کرد وگفت که تو را چه بوده است و چه افتاده است؟ خود را رسوا کردی و از خان و مان برآمدی و خراب و فنا گشتی. لیلی چه باشد و چه خوبی دارد؟ بیا تو را خوبان و نغزان نمایم، و فدای تو کنم و به تو بخشم. چون حاضر کردند مجنون را، و خوبان در جلوه آمدند، مجنون سر فرو افکنده بود و پیش خود می‌نگریست. پادشاه فرمود آخر سر برگیر و نظر کن. گفت می‌ترسم. عشق لیلی شمشیر کشیده است، اگر سر بردارم سرم را بیندازد.
دل مظلوم که بشکند، شاید در این دنیا دادرسی نداشته باشد! اما خداوند، در دنیایی دیگر و جوری دیگر، از ظالم حساب پس می گیرد! او را به خاک سیاه می نشاند. چیز کمی نیست! شکستن دل، حق الناس است. وخداوند از حق الله و حق النفس می گذرد، اما از حق الناس هرگز!..
بسم الله مهربون :)
1. میگه تو الان دختر منی،‌ من دختر ضعیف‌ نمیخوام! بهش میگم من ضعیف نیستم، از خودم ناراحتم و ناراحتیم طبیعیه. میگه به پیشنهاد "ف" فکر کن. میگم همتون دروغ گویید، سرتا پا ادعاها و حرف های الکی، میگه دست شما درد نکنه ولی قول میدم من و "ف" ثابت کنیم همه ی پسرا اینجوری نیستن، بهش گفتم اینم یکی دیگه از همون ادعاهای پوچتونه دی:
2. توی سخت ترین و پراسترس آور ترین شرایط زندگیم که شب ها یه ثانیه هم خواب نداشتم با خیال راحت گذاشت و رفت، حتی ن
داستان معروف مجنون عامری و شتر تازه زاییده اش
مجنون به قصد اینکه به منزل لیلی برود، شتری را سوار بود و می رفت از قضا آن شتر بچّه ای داشت شیرخوار
مجنون برای اینکه بتواند این حیوان را تند براند و در بین را معطّل بچه اش نشود بچّه ی شتر را در خانه حبس کرد
و در را بست و شتر را تنها سوار شد و رفت.
عشق لیلی مجنون را پر کرده بود، جز درباره ی لیلی نمی اندیشید
از طرف دیگر شتر هم جز درباره ی بچّه ی خودش نمی اندیشید
بچّه ی شتر در این منزل و لیلی در آن منزل
این د
سلام مجنون عزیزبرای تو مینویسم...راستش از دنیایمان گله دارم...میخواهم از دنیایی بگویم که نام هوس را عوض کردند...و چه نامی مظلومتر و زیباتر از عشق؟ آری مجنون جان...هوس را عشق نامیدند:)از دنیایی برایت میگویم که از زمین تا آسمان با دنیای تو فرق دارد!در دنیای ما معشوق به سرعت تعویض لباس تغییر میکند...گاهی دوتا دوتا معشوق انتخاب میکنند...گاهی صبح برای آن یکی اشک میریزند و شب برای دیگری!
ادامه مطلب
دانلود آهنگ محمد حشمتی مجنون نبودم + متن و بهترین کیفیت
ترانه زیبا و دلنشین مجنون نبودم با صدای محمد حشمتی آماده دانلود از جاز موزیک
Exclusive Song: Mohammad Heshmati | Majnoon Naboodom With Text And Direct Links In jazzMusic.blog.ir
متن آهنگ محمد حشمتی مجنون نبودم
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
کدوم کوه و کمر نقش تو داره یار کدوم مه جلوه ی روی تو داره ♬♫همون ماهی که از قبله زند فریاد نشون از طاق ابروی تو داره ♬♫مجنون نبودم مجنونم کردی از شهر خودم بیرونم کردی وای ♬♫
UpMusicTag دانلود آهنگ محمد
"ای کاش قلبم بی آنکه بشکند مقاومت نماید "
این عنوان کتابیه که تازه باهاش آشنا شدم و هنوز نخوندم .
ولی خوندن عنوانش هم قلبم رو به درد آورد .
چقدر مناسب حال و هوای این روزهای من و شاید بسیاری از انسانهای اطرافمه .
خدایا کمکمون کن و رهامون نکن .
ای کاش این روزها زودتر بگذرند ...
هوالحقهمه چیز از یک زمستان شروع شد از یک زمستان سرد و پر برفی،  آن روز پاهای پدرم یخ زده بود دستانش هم از سرما کرخت و بی حس شده بود
عصر بود که رسید خانه مثل همیشه با یک سکووووت و طمانینه خاصی که جزئی از وجودش بود نشست کنار کرسی پاهایش را زیر کرسی دراز کرد دستانش راهم چسباند تا گرم بشود از حالت صورتش مشخص بود گرم شدن دست و پاهایش درد خاصی را سر ریز میکند در تمام وجودش
من مثل همیشه نشسته بودم پشت دستگاه قالی، لیلی و مجنون را میبافتم توی نقش قالی م
سد دز در آستانه یک فاجعه زیست محیطی
با سلام خدمت شما دوستان عزیز خیلی از شما ها پرسیده بودید اگر سد دز بشکند چه اتفاقی میفتد باید به شما بگم که ما این مطلب رو ساختیم تا شما در نظرات پاین این سایت به ما نظرتون رو درباره این موضوع بگید تا به یک نتیجه گروهی برسیم
دانلود قسمت 10 فصل 2 سریال ممنوعه، سریال ممنوعه فصل دوم قسمت دهم
کوتاه درباره ی گرایش مجنون به حیواناتگرایش عجیب مجنون به نگهداری و پشتیبانی از حیوانات، پس از بی نتیجه ماندن تلاش هایش برای به فرجام رسیدن عشق ِ میان وی و لیلی، از دام گرفتن و پرداخت هزینه ی صید به صیادان برای رها کردن حیوانات به دام افتاده ای مثل آهو و گوزن، نوازش عاطفی - شهوانی، بوسه زدن بر چشم و خط و خال آهوان و تک گویی با حیوانات به دام افتاده در بازنمایی روایت میان خود و لیلیتبدیل شدن آهو به حیوان توتمی در ذهن مجنون (زنهار وی به صیادان ِ آ
ای تو چون شمعی ومن باشم ترا پروانه ایمن همه سرمست از عشق تو چون فرزانه ایدل به عشقت مبتلا،اما جفا کاری چرا؟ای که دربزم دل ما ساقی میخانه ایدر میان عاشقان ای دل غریبی می کنیای که در این انجمن با عشق ما همخانه ایگفتم از فرهاد پرسم راه ورسم عاشقیگفت شیرین بامن مجنون مگر دیوانه ایبی جهت از ساغر ومی گفتم ای آرام جانعذر خواهم زین سخن چون نور این کاشانه ایجان (ناظم)باش عاشق همچو لیلی و چو مجنونعاشقی کن روز و شب تا گویمت مستانه ای
یک زمانی، در دوران خیلی نوجوانی، به واسطه شرکت در مسابقات وبلاگ نویسی و رتبه اول کسب کردن، متعلق شدم به این آستان و این مجال ، برای نوشتن حرف ها، درد ها، بی حوصلگی ها و... یا خوبی ها، خوشی ها، البته اگر اصل چراغ خاموش را رعایت نخواهم کردن!!!
آن موقع ها کسی بود به نام لیلای مجنون، اسم وبلاگش بود، که البته هرچه گشتم پیدایش نکردم تا از متن هایش برایتان بنویسم بدانید چه مجنونی بود برای خودش!!!
تا آنجایی که یادم می آید، معشوقش، دقت کنید، معشوقش رهایش
بعضی وقتا ادم یه دل نوشته ای برای پروفایلش میذاره به یاد کسی که دوستش دارد و از او دور است. 
که ناگهان سرو کله یه آدم دیگه پیدا میشه ینفر که زیاد هم خوشت نمیومده از اون . میاد میگه پروفایلت رو چک کردم و  غیره 
نمیدونم اینطور مواقع خدا چی میخواد بگه
شاید میخواد بگه اون ادمی که دوسش داری با این فردی که ازش متنفر هر دو یجور ادم هستن هر دو شبیه هم هستن ولی یکیشون عاشقشی یکی دیگه ازش متنفری.
عشق و تنفر همین هست دوروی یک سکه. 
ممکنه اون ادمی که ما عاشقش
سال های پیش فکر می کردم همیشه عاشق می مانم. فکر می کردم حتما باید با کسی زندگی کنم که عاشقش می شوم و اگر این طور نشود، نیمه شبی در سی سالگی، مجنون و بی قرار با دستی که روی کاغذ می لرزد، ناگهان از خانه ی امن و بی عشقم بیرون می زنم و در کوچه ها و خیابان های شهر آواره می شوم تا به دنبال معشوقم بگردم.سال های پیش فکر می کردم زندگی همیشه بر یک قرار می ماند. آن روزها نمی دانستم عشقی که بازتابی در خور نداشته باشد، انسان ها را خسته می کند. عاشق را خسته می کند
یک زمانی، در دوران خیلی نوجوانی، به واسطه شرکت در مسابقات وبلاگ نویسی و رتبه اول کسب کردن، متعلق شدم به این آستان و این مجال ، برای نوشتن حرف ها، درد ها، بی حوصلگی ها و... یا خوبی ها، خوشی ها، البته اگر اصل چراغ خاموش را رعایت نخواهم کردن!!!
آن موقع ها کسی بود به نام لیلای مجنون، اسم وبلاگش بود، که البته هرچه گشتم پیدایش نکردم تا از متن هایش برایتان بنویسم بدانید چه مجنونی بود برای خودش!!!
تا آنجایی که یادم می آید، معشوقش، دقت کنید، معشوقش رهایش
 ای بی تو دل تنگم بازیچه ی طوفان ها
چشمان تب آلودم باریکه ی باران ها
مجنون بیابان ها افسانه مهجوری است
لیلای من اینک من مجنون خیابان ها
آویخته ی دردم آمیخته ی مردم
تا گم شوم از خود گم در جمع پریشان ها
با این تپش جاری تمثیل من است آری
این بارش رگباری بر شیشه ی دکان ها
با زمزمه ای غم بار تکرار من است انگار
تنهایی فواره در خالی میدان ها
دریاب مرا ای دوست ای دست رهاننده
تا تحته برم بیرون از ورطه طوفان ها
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخو
آهنگ حصار (ای عاشقان ) از حسین علیزاده ( از لینک گوش کنید )
گفتگوی میلاد عظیمی با ه ا سایه
میلاد عظیمی : استاد ! من این بیت شما دوست ندارم؛
چندین که از خُم در سبو خون دل ما می رود
ای شاهدان بزم کین پیمانه ها پر خون کنید
به خصوص که بیت قبل از این بیت ، اینه :
زین تخت و تاج واژگون تا کی رود سیلاب خون
این تخت را بر هم زنید ، این تاج را وارون کنید
تلقی من اینه که به نوعی دارید به انتقام گیری و کینه کشی و خشونت دعوت می کنید . با اینکه غزل خیلی خوبیه ، این بیت
انسان دو وجه دارد.
وجهی علیه او و وجهی همراه او
تمام بیچارگی و بدبختی ما انسان‌ها سر رفت و آمد میان این سر و آن سرِ وجودمان است.
ما شبیه ژله‌ای هستیم که یک لحظه آرام و قرار نداریم.
گاهی علیه خودمان می‌شویم و گاهی له.
سر در گمی وقتی پایان می‌پذیرد که انتخاب کنیم در کدام جبهه ثابت بمانیم.
میانه ماندن دردی دوا نمی‌کند.
می‌شویم مثل مجنون و شترش که مجنون به هوای منزل لیلی سوارِ شتر بود و حرکت می‌کرد اما ماده شتر در فکر بچه‌اش بود. مجنون از خود بیخ
آنروز که دیدم من سیمای ترادرراهعاشق شدم ومجنون ازعشق شدم آگاهمن مست نگاه تو، چشمم به طواف تودیدم چو سراپایت آنگاه کشیدم آهدرکوی تو گم گشتم دیوانه خم گشتمآنگه که نهادم من ازعشق قدم درراهتوبودی ومن اما مهجور زیکدیگرمن غمزده ازهجران دلداده وخاطرخواهازتونتوانم گفت افسانه افسونگردلداده شیدا و دلباخته ی ناگاهدرقلب توحس کردم غوغای شعف گونهوقتی که نگاه من باچشم توشدهمراهمجنون توام بنگر احساس وکلامم رایک بوسه بده من را بنمای سخن کوتاه
برای  لیلی شدن 
پیش از انکه مجنون بخواهی 
باید حال عشق داشته باشی 
میدانی چه طور ؟
برو و در خاک های عاشقان 
با مجنون های بی سر و نشان 
نفس بکش
کجاست خاک عاشقان ؟
خاک عشق 
همان جایی است 
که پروانه ها 
بر روی مجنون های شلمچه و طلائیه 
تربت کربلا 
میسازند ..... 
لیلی 
در امواج پر خروش اروند
در نیزار های گرم هور 
در سنگریزه های دوکوهه
بر روی رمل های بی تاب و بی قرار فکه
فقط 
نشان 
عشق 
را می جوید  
اری 
لیلی 
با هر
یا فاطمه
یا علی 
یا حسین
دوباره 
جان
دانلود رایگان فیلم سینمایی روزگار مجنونفیلم سینمایی روزگار مجنون با سه کیفیت عالی برای دانلود قرار داده شده است
بعد از قبولی قطعنامه 598 در مرداد 1367، گروهی از منافقین به همراه سربازان بعث به بیمارستان صحرایی حمله کردند. ستاره دختر 28 ساله، پرستار بیمارستان صحرایی به همراه نامزدش مازیار با جمعی از زخمی‌های عملیات به سمت کرمانشاه فرار کرده که بعد از سقوط اسلام آباد به قلعه‌ای در همان نزدیکی پناه می‌برند و…
 
بازیگران:شیرین عطاالهی، سهیل ب
دیشب سراغ کوچه های قدیمی خاطر رفتم . . . . هنوز هم همانی بود که بود . . . .  رد پاهای عاشقی ، اون بوته  یاس رازقی، کافه مجنون . . . . کافه مجنون ، هنوزهم پرشاخه بود وبا آن سایه مهربانش، و وقتی باد توی گیسوان برگی ش می پیچید ، زمزمه عاشقی . . . . وهنوزهم سینی فنجان چای تازه رو تو دستش  برا ی آنهایی که لحظه ای کنارش می نشینند،  تعارف میکرد . . . .
یادم آمد چه راحت همه این سادگی هارو با جاروی  فراموشی کشیدن ،روی رد پاهااز یاد بردی .  . . . ،کاش همین قدر که یادم هست
بسم رب الرفیق
همیشه بعدِ پشیمونی از قضاوت‌ در نگاه اول، به این فکر می‌کنم که چقدر پر شده‌م از آگاهی‌های بی‌فایده! چیزهایی که می‌دونم درست‌اند ولی بهشون عمل نمی‌کنم.
من فهمیدم که از ظاهر آدما نمی‌شه قضاوت کرد، من شنیدم که انّ اکرمکم عندالله اتقاکم! به من گفتن که اگر دیدی شخصی شب گناهی ازش سر زد، صبح با این چشم که گناه‌کاره نگاهش نکن؛ چه بسا توبه کرده باشه و... ولی انگار یه "من" ِ خودبرتربینِ توخالی همیشه به من چسبیده! و حتی جاهایی که حواسم
چه غریبانه، دست در دستِ تنهایى خود، از کوچه هاىِ تاریک عمرم عبور مى کنم و آرام و بى اعتنا به له شدن برگهاى زردِ جوانى، ساعت ها در گوشه اى به تماشاى حجمِ عریانِ درختانِ پاییزى مى نشینم و در اندیشه ى رویایش با او به خواب مى روم تا هر دو به پیشوازِ بادهاىِ سرزمین هاىِ دور رویم و از رقص موهاى لیلىِ خود مجنون شویم، گاه و بى گاه صداى مبهم خنده هاى خوشبختى مرد و زنى در گوشم طنین انداز مى شود و من براى لحظاتى کوتاه خود را غرق در کابوس کاغذهاى مچاله شده
دانلود رایگان فیلم سینمایی روزگار مجنون
فیلم ایرانی روزگار مجنون به کارگردانی یاسمن نصرتی
کارگردان: یاسمن نصرتی | ژانر: اجتماعی، درام | سال تولید: 1396 | تاریخ انتشار: 12 فروردین ماه 1399
مدت زمان: 76 دقیقه | نوع: سینمایی | مخاطب: خانواده | کیفیت: WEB-DL
فرمت: MP4 | حجم فیلم: متفاوت | تهیه کننده: رضا آشتیانی
خلاصه داستان: بعد از قبولی قطعنامه 598 در مرداد 1367، گروهی از منافقین به همراه سربازان بعث به بیمارستان صحرایی حمله کردند. ستاره دختر 28 ساله، پرستار بیمارس
قَیس بن مُلَوَّح(قیسِ بنی عامر)
مشهور به «مجنون لیلی»

 مجنون لقب شاعری عرب به نام قَیس بن مُلَوَّح عامری از قبیله عامر از نجد بوده که در نیمه دوم قرن هفتم میلادی می‌زیسته‌است. بر این اساس مجنون عاشق لیلی، دختری از همان قبیله بوده و اشعاری برای وی می‌سروده‌است. این اشعار چنان در میان اعراب مؤثر افتاد که دست‌کم تا دو قرن بعد، هر شعری که نام لیلی در آن بود، به وی منسوب می‌شد. این اشعار و حکایات، طی دویست سال بعد جمع‌آوری شد و در این مدت دست‌
                               چشم آلوده کجا دیدن دلدارکجا؟                               دل سرگشته کجا وصف رخ یارکجا؟                               قصه عشق من وزلف تو دیدن دارد                               نرگس مست کجا همدمی خارکجا؟                               سرعاشق شدنم دل بشودخادم تو...                             خدمت عشق کجا نوکرسربارکجا؟                             کاش درنافله ات نام مجنون هم ببری                      
تحقیق درباره داستان لیلی و مجنون    
تحقیق درباره داستان لیلی و مجنون
↓↓  لینک   دانلود   و   خرید   پایین   توضیحات   ↓↓ فرمت  فایل:  word    (قابل  ویرایش و آماده پرینت) تعداد  صفحات:11     قسمتی   از   متن   فایل   دانلودی : داستان لیلی و مجنون عشق لیلی و مجنون از علاقه‌ی معصومانه‌ی دو کودک مکتبی سرچشمه می‌گیرد، تعلق خاطری دور از تمنّیات جنسی که هر دو در یک مکتبخانه‌اند و ظاهراً در مراحل خردسالی. اما کار ه ...دریافت فایل
دانلود آهنگ جدید صبا صمیمی به نام دیوانه شو
متن آهنگ جدید دیوانه شو - صبا صمیمی
Скачать новую песнюSaba Samimi Divaneh Sho
Текст песни Divaneh Sho Saba Samimi
لیلی چه بود مجنون که بود این قصه یا افسانه بودКакая лилия это было быть безумным
رد و نشان از ان دو نیست اما کسی در خانه بودНикаких следов двоих, но кто-то был дома
لیلی دوران منی مجنون دوران توام

ادامه مطلب
هنوز هیچ کشوری موفق نشده رکورد تولید طلا در آفریقای جنوبی را در دهه ۱۹۷۰ که بیش از هزار تن در سال بوده، بشکند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از تجارت نیوز، طی دهه‌های طولانی و تا پیش از سال ۲۰۰۶، آفریقای جنوبی بزرگ‌ترین تولیدکننده طلا بود. استخراج طلا در این کشور اما در سال‌های اخیر کاهش یافته است. در مقابل، استخراج این فلز گرانبها در بسیاری از کشورهای دیگر افزایش یافته است.
با این حال، هنوز هیچ کشوری موفق نشده رکورد تولید طلا در آفریقای جن
همت همت مجنون صدامو داری ؟

 
همت همت مجنون صدامو داری ؟
همت همت مجنون صدامو میشنوی ؟ همت همت مجنون
مجنون جان به گوشم ؟
حاج همت اوضاع خیلی وخیمه
محاصره تنگ شده اسیرامون خیلی زیاد شدن خوبها دیگه نمیتونن تحمل کنن
خواهرا و برادرا رو اینجا دارین قیچی می کنن
اینجا شیطان مدام شیمیایی میزنه
خیلی به بچه ها تذکر میدیم ولی دیگه اثری نداره
عامل خفه کننده دیگه بوی گیاه نمی ده بوی گناه میده !
همـــــــــــــــــــــتـــــ جـــان
برادرا هم دیگه به
میدانی؟ از من چیزی نمانده. مگر یک نفر‌چند بار می تواند بشکند و خرده هایش را به هم بچسباند و دوباره بشکند؟ من خسته هستم. خسته تر از‌ این که دوباره جمع کنم خرده هایم را. ضربه ی سختی بود. عمیق بود و محکم! تا مغز استخوان دلم را شکافت. 
راستش را بخواهی، فکر نمی کنم من دوباره تکرار شود. حداقل منی که انقدر عاشق میشدم. فکر نمیکنم احساسم تکرار شود. تو اما قطعا تکرار خواهی شد. دنیا پر است از ادم های مثل هم. اما احساس من به تو قطعا تکرار نشدنی بود...هست؟ نمیدا
انسان یک موجود مرکّب است. این حقیقت را نباید فراموش کرد که در انسان، واقعاً دو «من» حاکم است: یک من انسانی و یک من حیوانی که من حقیقی انسان،آن من انسانی است و چقدر مولوی این مسئله تضاد درونی انسان را عالی در آن داستان معروف «مجنون و شتر» سروده است!
 
 
همچو مجنون در تنازع با شتر / گه شتر چربید و گه مجنون حر
میل مجنون پس سوی لیلی روان/ میل ناقه از پی طفلش روان
گفت ای ناقه چو هر دو عاشقیم/ ما دو ضد بس همرهی نالایقیم
جان گشاده سوی بالا بالها/ تن زده ا
بزرگ شد...
حُرمت گذاشت هر که به زهرا(س) بزرگ شداندازه‌ی تمام دو دنیا بزرگ شد
در وادی حسین هرآن که قدم گذاشتقطره ولی به وسعت دریا بزرگ شد
مجنون خلوص داشت اگر ماندگار ماندمجنون بزرگ شد که لیلا بزرگ شد
اینجا ادب مسیر رسیدن به قُلّه هاستسَر خَم نمود حضرتِ  حُر  تا بزرگ شد
او سجده کرد و قبله‌ خود را عوض نمودتیره نماند و چون شب یلدا بزرگ شد
آغوش وا نمود و پذیرفت توبه رادر پیش خلق بیشتر آقا بزرگ شدحُرّ پیر وادی همه‌ اهل توبه استبر اهل توبه مُرشد و با
دانلود آهنگ پرسه های مجنون محمد رامزی



دانلود آهنگ پرسه های مجنون محمد رامزی Download Parsehaye Majnoon song by Mohamad Ramezi دانلود آهنگ محمد رامزی پرسه های مجنون با دو کیفیت 320 و 128 همراه با پخش آنلاین آهنگ از صدا دانلود.
دانلود آهنگ پرسه های مجنون محمد رامزی
    
        ÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷

    میکشم از هجر او صد جامِ خون دل به دوش
               میبرم در هر قدم وجدانِ آب و گل به دوش
     من غم هجران خورم غافل غم بود و نبود
               حسرت دنیا چرا باید کشد عاقل به دوش
  
   سوی میخانه روم هرشب پریشانتر ز پیش
              تا مگر پیدا کنم ساقیِ خونِ دل به دوش
  
   وصلِ او ممکن نباشد اندر این ماتمسرا
            کی تواند غمزه ی او را کشد جاهل به دوش
     در پی محمل دویدن، شرط مجنون بودنست
       
یک شبی مجنون نمازش را شکست ...
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
پُر ز لیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
نیشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق،دل خونم نکن
من که مجنونم تو مجنونم نکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو... من
پیاده به سمت خانه می‌آمدم و هوای اردیبهشت را بو می‌کردم و با وسواس نفس می‌کشیدم. هوا تاریک شده بود، تاریکِ هنوز روشنِ بعد از غروب. نزدیک که می‌شدم صدای حرف زدنشان به گوشم خورد. دو مرد جوان با لباس‌ کار کدر که نشسته بودند روی پله‌های جلو خانه‌ای، کنج تاریکی در سایهٔ برگ‌ها. یکی با هیجان و آب‌و‌تاب برای دیگری از دوستش می‌گفت که با دست خالی شوهرِ یک دختر ثرومتند شده بود. بله، راست راستی دخترِ کارخانه‌دارِ اصفهان را گرفته بود! "کارخانه‌دا
عشق یا ترشح یک هورمون؟
عاشق شدن حاصل ترشح هورمونی به نام اکسی توکسین است.
زمانی که به طرف مقابل فکر کنید با تحریک قسمتی از مغز این هورمون بیشتر ترشح میشود؛ احساس عجیبی که در زمان عاشقی تجربه می کنیم، تا حد زیادی تحت تاثیر این هورمون هست.
هر چه بیشتر به معشوقه خود فکر کنید ترشح هورمون در مغز بیشتر میشود و شما را بیشتر درگیر میکند.
اگر دقت کرده باشید در عشق های ماندگار هیچگاه دو عاشق به هم نرسیده اند مثل لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد!
اما به مرور ز
بحث بعدی در رابطه با مجنون بودن قاتل است. فرد مجنون نیز مانند نابالغ مسئولیت کیفری ندارد و اگر مرتکب جرمی مانند قتل گردد؛ مجازات نمی‌شود. هرچند فرد مجنون که اراده یا قوه عقل برای رفتارهای خود ندارد نباید مجازات شود اما اگر حالات و رفتار وی خطرناک بوده و آزاد بودنش باعث اخلال در امنیت و نظم جامعه باشد؛ در اینحالت وی نباید رها شود و طبق قانون تا زمان بهبودی یا رفع حالت خطرناک در مراکز و بیمارستان‌های روانی مشخصی نگهداری و مراقبت می‌شود.
نکته
متن ترانه محسن بیات به نام نگار محبوب

دله دیوانه ی دیوانه ی دیوانه پسندتا تو را دیده نفهمیده سرش خورد به سنگدر خیالم با تو عاشقی میکردممن نمیدانم باید چه کنم با دل تنگتو بخواهی که یک شهر باشد پی توچه کنم راه بیاید کمی این دل تومن نخواهم که بمانی به اصرار منروز و شب فکر توام من , گفتم که به تومن به دنبال توام و از نگاهت پیداستدنیامی و دل تو فارغ از این دنیاسخیره به چشم تو که چشم تو دریا داردمن بی تو مثل مجنون بی لیلاسمن به دنبال توام و از نگاهت پ
 
من فضا رو دوست دارم. آدم فضایی‌ها رو هم. اصلا هرچی از فضا بیاد...
بعد از اون سیگنال‌ها یه خبر اومد که قراره یه شهاب‌سنگ بخوره زمین و همه چیز رو به فنا بده. خبر اینقد هیجانی و بدون بازتاب بود که اصلا نیاز نداشت پیگیری کنم واقعیه یا نه؟! خب معلوم بود این خبر اگه واقعی باشه مثه بمب میترکید نه اینکه فقط ما ایرانی‌ها با میانگین ضریب هوشی ۸۴ بهش توجه کنیم!
اما کاش واقعی بود. چه لذتی داشت خبر اینکه قراره همه باهم نابود شیم. خیالمون راحت باشه دیگه هیچ
ما خیلی به هم شباهت داریم,  من برای شاد بودنت خودم را می شکنم  تو هم برای شاد  بودنت مرا می شکنی ... این که غصه ندارد   هر آدمی توی زندگی اش , یک جا می شکند ,  یا دلش  یا غرورش  اما خدا نکتد هم دل بشکند هم غرور ...    #الهام_ملک_محمدی
پیاده به سمت خانه می‌آمدم و هوای اردیبهشت را بو می‌کردم و با وسواس نفس می‌کشیدم، انگار که بشود ذخیره‌اش کنی برای روز مبادا. هوا تاریک شده بود، تاریکِ هنوز روشنِ بعد از غروب. نزدیک که می‌شدم صدای حرف زدنشان به گوشم خورد. دو مرد جوان با لباس‌ کار کدر که نشسته بودند روی پله‌های جلو خانه‌ای، کنج تاریکی در سایهٔ برگ‌ها. یکی با هیجان و آب‌و‌تاب برای دیگری از دوستش می‌گفت که با دست خالی شوهرِ یک دختر ثرومتند شده بود. بله، راست راستی دخترِ کار
دلنوشته: دیوانه ی بدون مجنون
 
به نام عشق
روزها می گذرد . درد تنها شدن من بیشتر و بیشتر میشود.
خبری از حالش ندارم . 
حالم خراب خراب است .
وقتی که می‌رفت؛ التماسش کردم ؛قسمش دادم به آن کس که می پرستید .
اما گوش های او پر بود و نمیشنید ومن محتاج نگاهی از سوی او بودم .
او رفت .
 عاشقانه من تمام شد .
مثل بقیه نبود .برای من فرق داشت . برای همه پر از شیرینی و راحتی بود اما برای من پر از تلخی و سختی بود .
آری زندگی خیلی تلخ تر از اشک و ناله ی تو هستند .
پس تو نیز
جان می دهی اگر ببینی شمر راهی قتلگاه است... شمر می رود و جان زینب هم... که خنجری است در دستان شمر... قالب تهی می کنی اگر جابر بگویدت که پیامبر گفت، به قیامت فقط شیعیان علی را به نام پدر می خوانند و باقی به نام مادر، که شرم نباشد از ولادت طهارت... ببین که نعل تازه می زنند... و ورق پاره های قرآن به قتلگاه... و شمر می رود... و جان زینب هم... مجنون می شوی تا ابد، اگر بشنوی که شمر بر سینه و حسین در این کلام: «اکنون هم اگر برخیزی و این قساوت به دستان تو نباشد... شفاع
شعر : رضا کاظمی اردبیلی محاوره ای 
موضوع : مجنون     1398/12/15
 
یِتیشدی   آخشام  یئنَه دَه دوشدون    یادیما  گِجَه لَر بوغولوب    قالمیشام   تَنهاگَل      فَریادیما     گِجَه لر 
 
بو   غَم لی  آیریلیق  فیکیرسالیب دو    چول لَره  مَنیآلیب دو   آغلیمی   باشدانسالیب دو    دیل لَره   منی
 
سئودیم سَنی سَن آیریسینعِشقین   مَنه  حارام  اولدو اولونجَک بو عشق ایستَمکاورک دَه   بیر   یارام  اولدو 
 
بیر  گونه  قالدیم سِوگیلیم آغلادی     داغ ل
اگه می سن بالا بوره بالاتر از ۵۰ بوره می چش سو شونه کم ک م می سر می شونه نم نمجانم دوستای شادومادآی جانا اگه شه دست بیرم عصا داروخانه دوا بیرم اگه خیلی پیر بووشم از عاشقی سیر بووشم دیر عاشقی ره کورمه چند سال بخوایستی ره کورمهاگه تو لیلی بووشی می داشتی ناشتی بووشیی اگه مثل شمع بواشم تو هم پاپلی بووشی دیر عاشقی ره کورمه مجنون و لیلی ره کورمه چند سال بخوایستی ره کورمه جان شه دنیای غمی دا
------
دانلود آهنگ همه حواسم پاییز امساله از یوسف زمانیگبتار ب
اگه می سن بالا بوره بالاتر از ۵۰ بوره می چش سو شونه کم ک م می سر می شونه نم نمجانم دوستای شادومادآی جانا اگه شه دست بیرم عصا داروخانه دوا بیرم اگه خیلی پیر بووشم از عاشقی سیر بووشم دیر عاشقی ره کورمه چند سال بخوایستی ره کورمهاگه تو لیلی بووشی می داشتی ناشتی بووشیی اگه مثل شمع بواشم تو هم پاپلی بووشی دیر عاشقی ره کورمه مجنون و لیلی ره کورمه چند سال بخوایستی ره کورمه جان شه دنیای غمی دا
------
دانلود آهنگ همه حواسم پاییز امساله از یوسف زمانیگبتار ب
اگه می سن بالا بوره بالاتر از ۵۰ بوره می چش سو شونه کم ک م می سر می شونه نم نمجانم دوستای شادومادآی جانا اگه شه دست بیرم عصا داروخانه دوا بیرم اگه خیلی پیر بووشم از عاشقی سیر بووشم دیر عاشقی ره کورمه چند سال بخوایستی ره کورمهاگه تو لیلی بووشی می داشتی ناشتی بووشیی اگه مثل شمع بواشم تو هم پاپلی بووشی دیر عاشقی ره کورمه مجنون و لیلی ره کورمه چند سال بخوایستی ره کورمه جان شه دنیای غمی دا
------
دانلود آهنگ همه حواسم پاییز امساله از یوسف زمانیگبتار ب
اگه می سن بالا بوره بالاتر از ۵۰ بوره می چش سو شونه کم ک م می سر می شونه نم نمجانم دوستای شادومادآی جانا اگه شه دست بیرم عصا داروخانه دوا بیرم اگه خیلی پیر بووشم از عاشقی سیر بووشم دیر عاشقی ره کورمه چند سال بخوایستی ره کورمهاگه تو لیلی بووشی می داشتی ناشتی بووشیی اگه مثل شمع بواشم تو هم پاپلی بووشی دیر عاشقی ره کورمه مجنون و لیلی ره کورمه چند سال بخوایستی ره کورمه جان شه دنیای غمی دا
------
دانلود آهنگ همه حواسم پاییز امساله از یوسف زمانیگبتار ب
اگه می سن بالا بوره بالاتر از ۵۰ بوره می چش سو شونه کم ک م می سر می شونه نم نمجانم دوستای شادومادآی جانا اگه شه دست بیرم عصا داروخانه دوا بیرم اگه خیلی پیر بووشم از عاشقی سیر بووشم دیر عاشقی ره کورمه چند سال بخوایستی ره کورمهاگه تو لیلی بووشی می داشتی ناشتی بووشیی اگه مثل شمع بواشم تو هم پاپلی بووشی دیر عاشقی ره کورمه مجنون و لیلی ره کورمه چند سال بخوایستی ره کورمه جان شه دنیای غمی دا
------
دانلود آهنگ همه حواسم پاییز امساله از یوسف زمانیگبتار ب
اگه می سن بالا بوره بالاتر از ۵۰ بوره می چش سو شونه کم ک م می سر می شونه نم نمجانم دوستای شادومادآی جانا اگه شه دست بیرم عصا داروخانه دوا بیرم اگه خیلی پیر بووشم از عاشقی سیر بووشم دیر عاشقی ره کورمه چند سال بخوایستی ره کورمهاگه تو لیلی بووشی می داشتی ناشتی بووشیی اگه مثل شمع بواشم تو هم پاپلی بووشی دیر عاشقی ره کورمه مجنون و لیلی ره کورمه چند سال بخوایستی ره کورمه جان شه دنیای غمی دا
------
دانلود آهنگ همه حواسم پاییز امساله از یوسف زمانیگبتار ب
اگه می سن بالا بوره بالاتر از ۵۰ بوره می چش سو شونه کم ک م می سر می شونه نم نمجانم دوستای شادومادآی جانا اگه شه دست بیرم عصا داروخانه دوا بیرم اگه خیلی پیر بووشم از عاشقی سیر بووشم دیر عاشقی ره کورمه چند سال بخوایستی ره کورمهاگه تو لیلی بووشی می داشتی ناشتی بووشیی اگه مثل شمع بواشم تو هم پاپلی بووشی دیر عاشقی ره کورمه مجنون و لیلی ره کورمه چند سال بخوایستی ره کورمه جان شه دنیای غمی دا
------
دانلود آهنگ همه حواسم پاییز امساله از یوسف زمانیگبتار ب
به هر جائی برای دیدن تو
به خاک و خون دلم را می کشیدم
ندانستی تو. من خاموش و جوشان
چو مرغی پر شکسته می پریدم
دلم میسوزد اکنون ای دریغا
برای دل غم و حسرت خریدم
بیا بنگر تو حال و روز من را
به چشمانی که غیز ازتو ندیدم
چه حاصل بردی از نامهربانی؟
هزاران حرف سرد از تو شنیدم
ببین حال"رسا" را دل بسوزان
که من از عشق مجنون آفریدم
#گیتی رسائی
تا حالا دقت کرده بودی یک ثانیه چقدر طولانیست؟
مثل یک ثانیه ندیدنت...
مثل یک ثانیه که ندانم کجای این شهری و چقدر دور یا نزدیکی...
مثل یک ثانیه دلتنگ خنده ات شدن...
آه عزیزترینم...
چقدر دنیا بدون تو تغییر میکند...
وقتی از همکلاسی ها جدا شدم و ناخوداگاه دستم رفت روی دکمه ای به تو زنگ بزنم تازه فهمیدم تمام ذهنم پر از تو شده...
مردی که حالا بخشی از وجود من است...
شیرینی خاطراتم... و امیدِ زندگی کردنم...
دلم را خوش کرده بودم این بار بیشتر طاقت میاورم...
اما عزیز
کتاب پیروزی و شکست پیکاسو ، نوشتهٔ جان برجر ، ترجمهٔ سماء صالح زاده ، نشر حرفه نویسنده
 
نقاشی هنری است که به ما یاداوری می کند زمان و امر مشهود با هم به مثابه یک جفت ، هستی می یابند. جایی که هستی می یابند ذهن انسان است ، جایی که می تواند رویدادهارا با یک توالی زمانی ، و نُمودهارا با جهان دیده شده هم آهنگ کند . با هستی یافتن زمان و امر مشهود ، دیالوگی بین حضور و غیاب آغاز می شود. 
 
تنهایی او مانند تنهایی یک مجنون است : زیرا یک مجنون ، از آنجایی که
#دلنوشته_شب
سال 67 که سال پایانی جنگ بود، توانستم که با دستکاری شناسنامه تنها مدت 15 روز فقط در جزایر "مجنون" حضور پیدا کنم. !!!
اما همان 15 روز کافی بود تا زیربنای ذهنم ساخته شود.در اعماق قلبم الگویی شکل گرفت، که همه رفتار، گفتار، و کردار مسؤولین از ریز تا درشت را با همان معیار "مجنونی" ها می سنجیدم...!
همان هایی که در "مجنون" ، از "عشق" به "جنون" رسیده بودند!
سالها در حسرت آن سالها میسوختم!گهگاهی که یادگاران آن دوران را در جایی میدیدم، به طرز عجیبی در د
@EMAD_zareei:#دلنوشته_شب
سال 67 که سال پایانی جنگ بود، توانستم که با دستکاری شناسنامه تنها مدت 15 روز فقط در جزایر "مجنون" حضور پیدا کنم. !!!
اما همان 15 روز کافی بود تا زیربنای ذهنم ساخته شود.در اعماق قلبم الگویی شکل گرفت، که همه رفتار، گفتار، و کردار مسؤولین از ریز تا درشت را با همان معیار "مجنونی" ها می سنجیدم...!
همان هایی که در "مجنون" ، از "عشق" به "جنون" رسیده بودند!
سالها در حسرت آن سالها میسوختم!گهگاهی که یادگاران آن دوران را در جایی میدیدم، به طرز عجی
متن آهنگ سینا سرلک بنام دختر گل فروش

سختیای زندگی رو نمیشه آسون گرفت با حلب پاره نمیشه سقفی تو بارون گرفت نون بیار کباب ببر اسم یه بازى بود فقط تو صف شلوغ فقر حتى نمیشه نون گرفت این روزا از رو ندارى عاشق و معشوق میشن من یه لیلى میشناسم مهرشو از مجنون گرفت دختر گل فروش از بس که گلاشو نفروخت کاسه ی گدایى رو به سمت این و اون گرفت مردی که گلیمشواز توی آب در نیاورد یه اتاق بی اجاره گوشه ی زندون گرفت هیچ کسی زیر پرش گله رو به چرا نبرد نی شکست و رنگ زوز
هرچه زشتی ست درین معرکه زیبا بشود 
اگر از خوابِ گران دیده ی ما وا بشود 
نه فقط یوسفِ مصری ، که خدا را بیند 
دیده ی کور اگر ، سهمِ زلیخا بشود 
بذرِ گل بودن و گل دادنِ تو نیست هنر 
هنر آنست ، خسی زُهره ی مینا بشود 
برکه باشی ، فقط ماه درونت پیداست
آسمان مژده به آنست که دریا بشود 
نشد از هر نَفَسی زنده تنِ مرده ی ما
تنِ ما زنده به انفاسِ مسیحا بشود 
نیست مجنون ، هرآنکس که به لیلا برسد 
هست مجنون ، اگر کشته ی لیلا بشود 
نیست هر رهگذری ، لایقِ چشمِ پُر
دل عالم هوایی و دل عاشق هوایی تر
یه دنیا کربلایی و حسین ها کربلایی تر
شکوه مردها پیداست ولی تو رزم پیداتر
علمدار ها همه زیبا اند ولی بی دست زیباتر
"مجنون اگر افسانه بود تو در مجنون شدی مجنون"
"قاسم صرافان"
 گیلاس، خنک، عینهو یک تکه یخ. انگار گنج پیدا کرده باشیم توی این گرما. از راه نرسیده، می گوید می خواین از مهمونتون پذیرایی کنین ؟ می گویم چشمت به این کمپوتا افتاده ؟ اینا صاحاب دارن. نداشته باشن هم خودمون بلدیم چی کارشون کنیم. چند دقیقه می نش
با چشمانی که به تیرگی شب شبیخون زده اند به کدام نقطه از تاریخ نقب زده ای که بودنت، فرسنگ ها بعید است و دور، به کدام قصه عاشقانه سفر کرده ای که مجنون بر لیلی نگاهت کرنش می کند، به کدام جوخه فرمان آتش داده ای که هویدا حلاج وار سر دار را طلب میکند و در کدامین آیه نازل شده ای که سهراب محمد وار به معراج می خواندت.
نقل است که شیخ الرئیس ابوعلی سینا وقتی از سفرش به جایی رسید اسب را بر درختی بست و کاه پیش او ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد ، روستایی سوار بر الاغ آنجا رسید
از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خود را به شیخ نهاد تا بر سفره نشیند ...
شیخ گفت : خر را پهلوی اسب من مبند که همین دم لگد زند و پایش بشکند!
روستایی آن سخن را نشنیده گرفت ، با شیخ به نان خوردن مشغول گشت . ناگاه اسب لگدی زد . روستایی گفت : ا
 
 
سکوت معنادار بر دو قسم است: یا کسی منتظر سخن گفتن تو است و تو با سکوتت می‌خواهی او را به چیزی متوجّه کنی یا آنکه تو سکوت می‌کنی که خودت را به معنایی متوجّه کنی... وقتی نه کسی هست که منتظر سخن گفتن تو باشد و هم تو بدانچه باید متوجّه هستی دیگر سکوت چرا؟!!
 
( این لئالی از سینه‌ی بنده‌ی حقیر (الاحقر الجانی)  می‌تراود، کف دستت خوب بنویس تا خواب در چشم ترت بشکند...!)
به نام حضرت دوست که هر چه داریم داریم
سلام
لیلی و مجنون 
قسمت اول   
 قسمت دوم
در میان هم‌درسان قیس دختری از قبیلۀ دیگری وجود داشت:
آفت‌نرسیده دختری خوب
چون عقل به نامِ نیک منسوبآراسته لعبتی چو ماهی
چون سروسهی نظاره‌گاهی
آهو چشمی که هر زمانی
کشتی به کرشمه‌ای جهانی
در هر دلی از هواش میلی
گیسوش چو لیل و نام "لیلی"
 قیس و لیلی در عالم کودکی با یکدیگر آشنا شدند و به هم انس گرفتند و سرانجام این همنشینی و همدرسی آنها به عشق کشید و آنها را به کلی از
جایت اوج است و از این فاصله کوتاه قدم
و نگاهت به من افتاد که در جزر و مدم 
 
هر که خوبست خدا دارد و بد شیطان را
من ولی با که بسازم که نه خوب و نه بدم
 
از دل خویش صدای کمکی می شنوم
که به فریاد خودم هم نرسیده مددم
 
مرده یا زنده اگر عشق نباشد یکی است
سر سودا به تنم نیست در این جسم بدم
 
در سقوطش رود از پلک اگر از چشم افتاد
بسته از جنس دل او شده سنگ لحدم
 
دو نفر می شوم آن دم که تو را می بینم
گفته ام با دل بی تاب صبور بلدم
 
یک نگاهت بس و کافی ست که دیوانه
قلب است.
ذو وجهین.
گاه اقبال دارد و گاه إدبار.
اقبالش نکو، إدبارش سخت.
کاریش نمی توان کرد.
وای از روزی ک بشکند و إدبار کند.
ب هیچ طریقی بر نمی گردد.
___________________
مخصوصاً اگر قلبی رؤوف باشد و رحیم
و مخصوصاً اگر چیزی یا کسی او را بشکند و درهم بریزد و خرد کند که...
چنین قلبی چگونه اقبال کند؟
می بینی؟
آنقدر شکسته ک باز هم...
فقط می گرید.
همین
هر روز سنگ  ، هر روز گلوله                                               
هر روز سنگ
هر روز گلوله 
هر روز آسمانی 
که بر زمین نمی گرید
هر روز زندگی 
هر روز نوشیدن شراب زندگی 
تو زندگی را در چه پیمانه ای می نوشی؟
پیمانه ی تو 
لیلای توست 
ای مجنون زندگی.
به نام حضرت دوست که هرچه داریم از اوستسلاماز اون جایی که خودم وقتی داستان رو میخوندم کنجکاو بودم ادامشو ببینم چی میشه یک شب در میان سعی میکنم قسمت جدید از داستان لیلی و مجنون رو ارسال کنم.
لیلی و مجنون 
قسمت اولقسمت دومقسمت سوم
پدر مجنون عزم قبیلۀ لیلی می‌کند و اهالی قبیله که از آمدن سید عامری باخبر می‌شوند به استقبال او می روند.سران قبیله لیلی دلیل آمدن سید عامری را پرسیدند و او پاسخ داد:
گفتا که مرادم آشناییست
آن هم ز پی  دو روشناییست
 سپس
دست ها در بند شد وقتی که پیمان پاره شدزیر پا افتاد چون اوراق قران پاره شد
در عزای حضرت هادی(ع) امام عاشقانشیعه از غم ناله ها کرد و گریبان پاره شد---مادری آزرده شد از ضربه ی در ناگهانزیر پا افتاده شد آیات کوثر ناگهان
شیعیان اشک عزا ریزید از چشمان خوددر غم هادی جهان گردید محشر ناگهان---در خطر افتاد روزی جان مولایم علی(ع)بسته شد با ظلم و جور آن روز دستان ولی
دست های حجت اللهی دگر هم بسته شدچون سوی بزم شراب آورده شد مولا نقی(ع)---بشکند پهلو چو ضرب از از
من چه گویم از دل زارم که بیمارم هنوزشب شده مهتاب در خواب است وبیدارم هنوزغرق نور وشادمانی آسمان تار شبلیک تاریک است و طوفانی دل زارم هنوزماه خندان کهکشان ها نور بارانغم نهان در دل که از عشقش گرفتارم هنوزمثل مجنون غرق افسون آسمان شاداب و گلگوناشک بارم روز و شب می باشد این کارم هنوز
دل داده ام بر باد، بر هرچه بادا باد                       مجنون تر از لیلی، شیرین تر از فرهاد
ای عشق از آتش اصل و نسب داری                   از تیره ی دودی، از دودمان باد
آب از تو توفان شد خاک از تو خاکستر                  از بوی تو آتش، در جان باد افتاد
هر قصر بی شیرین، چون بیستون ویران               هر کوه بی فرهاد، کاهی بدست باد
هفتاد پشت ما از نسل غم بودند                       ارث پدر ما را، اندوه مادرزاد
از خاک ما در باد، بوی تو می آید              
دانلود آهنگ مرتضی اشرفی دل عاشق
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * دل عاشق * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , مرتضی اشرفی باشید.
دانلود آهنگ مرتضی اشرفی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Morteza Ashrafi called Dele Ashegh With online playback , text and the best quality in mediac
متن آهنگ دل عاشق مرتضی اشرفی
دل عاشق چه میدونه، چی خوبه! چی بد!دل اگه عاشق بشه؛ میشه برات مصیبتدلی که عاشق بشه؛ کوره دیگهفقط یه بنده اس، که عشقشو میگه
من :باز از دور می آیی جانا ؟؟!! .من : دور ماندن گاهی تمام عقل است و گاهی تمام بی عقلی ،من همان عاقل دیوانه ام که شرط دیوانگی را به مرگ دنیای نزدیک ترجیح میدهم ،مجنون که باشی از بام شهر هم ،از همان دور همان پنجره ی معروف معلوم است ."گاهی تمام عقل به دور ایستادن است "
تویی که در صف رأی مردم نشسته ای، چرا التماس وار و خفت بار در تکاپوی رأی به خویشتنی ؟!! چنین مجنون خودرأی مختال، در صلاحیت خدمت به انسانیت نیست .. هر چند که جماعتی عظیم در امتداد هواها و شهوت هایشان از او پشتیبانی کنند..
 
 
و او که بنده برگزیده خدا نیست محکوم به ذلت و پوچی و خسران عظیم است .. 
چه پرشتاب به سمت پرتگاه دنیا سقوط میکنی ..
 
و شهیدان چه خوش عاقبتند ..
زلف تو داد مرا بر بادمده زلفت را بر باداین دل بر باد رفته من رامده بیش از این بر باددنیا را با خطی سرخکردی شیدای خود در بادلیلی و مجنون ندارد دنیاهرکه تو را دید رفت بر بادبگذار بگویند بیگانگانهرکه دید تو را،رفت بر باد
+گاهی چنان غرق در بوی تو میشوم که فراموش میکنم دنیایی در بیرون از این حرم دلی که ساخته ام در جریان است،دنیایی فارغ از تو و دلگرفته ای به بهانه ی تو
ای کاش درست مینوشت خرکسی را که گفت زمان درمان دردهایمان میشود
حیف که گوشت و پوست و استخوانم با "فاخته" عجین شده اگرنه اینجاهم نامم را عوض میکردم و میگذاشتم "گآجره".داستان دارد این نام.مفصل هم نیست البته.داستانش هم از انبوه ِ فرزندان ِ نادرابراهیمی ِ جان ِ ماست.+راستی تازگی ها بعضی خوانده هام را برای خودم ضبط میکنم.و فقط برای خودم،نه اینجا میگذارمشان نه هیچ جای دیگر.الغرض،میخواهم بگویم که از قبل مجنون تر شدم!:)
روزهای زیادی به این فکر کردم که چرا خالق متعال من رو یک درختِ بیدِ مجنون موی‌افشان و ریشه‌درخاک نیافرید؟ یا یه گوزنِ شمالیِ غیراهلی‌شده‌ی منزوی توی سرمایِ اسکاندیناوی؟ یا یه اسبِ وحشی با موهای قهوه‌ای-قرمز، که کیلومترها می‌دوه و خودش ایده‌ای نداره که تا چه اندازه رهاست؟
خالقِ متعال، باید با هر کدوم از ماها مباحثه‌ی طولانی‌ای داشته باشه، بدون شک.
بسم الله الرحمن الرحیم
اسد شاملو (1)
ساعت 4 بعد از ظهر بود من و داود ذالفقار بیگی توی قرار گاه قلاجه از سمت گردان میثم به سمت ستاد میرفتیم اسد شاملو را دیدیم خوشحال شدیم چون اسد توی عملیات الی بیت المقدس بشدت مجروح شده بود مدتی امکان امدن به جبهه را نداشت دید و بوسی وخوشحالی از دیدار که تمام شد اسد گفت این دفعه اگر شهید نشم دیگه میروم بر نمیگردم خدا هم مسخره دراورده
بهم برخورد امدم جواب بدهم داود مانع شد حرف را عوض کرد ساعتی با هم بودیم از هم جد
روز عرفه نهم و عید سعید قربان دهم ذیحجه الحرام را تبریک عرض می نماییم.
خداوند متعال در روز عرفه به 3 مکان و 3 گروه از انسانها، توجه ویژه دارد:
1-­  کربلا و زائران حضرت امام حسین (ع).
2-­  صحرای عرفات (در نزدیکی مکه معظمه) و حجاج بیت الله الحرام.
3-­ هر جا از دنیا که دستی به سوی او بلند شود و دلی بشکند.
براى عید قربان اعمالى چند نقل شده است:
1ـ غسل کردن .
2ـ نماز عید قربان .
3-­خواندن دعاى ندبه .
4ـ قربانى کردن در این روز .
بازی ویچر ۳ رکورد شکست
بازی ویچر ۳ توانست رکورد تعداد بازیکنان همزمان در استیم را بشکند. با توجه به آمار ۹۵ هزار بازیکن همزمان، کاربران بیشتری در مقایسه با زمان عرضه بازی در سال ۲۰۱۵، در حال تجربه این بازی هستند که تاحالا چنین چیزی کمتر در بازی‌های تک نفره دیده شده است.
انتشار سریال ویچر یکی از دلایل اصلی افزایش بازیکنان این بازی است.
یارحمان 
میخوام بنویسم از شما ، از شمایی که این هفته گمونم دوشنبه بود که یادتون افتادم 
و اشک ریختم ... مداحی گوش دادم و قطره قطره هایی که منو عاشق تر از قبل می کرد 
من بودم و خاطراتی که منو برد تا کربلا ... 
منو برد تا اوج آسمون 
یادته چند سال پیش بهت گفتم امام حسین علیه السلام من نمیفهمم چرا بعضیا از غمت اینقدر تو سر خودشون میزنن 
من هنوز نشناختمت هنوز انگار نفهمیدم دارم برای کی سینه میزنم ؟ 
یادته ؟ بعد بهت گفتم میشه خودت عاشقم کنی ؟ میشه خودت
امروز دلم دوباره هوایِ دِعبل را داشت
روایتش را که میدیدم
حالِ دلم را چون دِعبل آواره دیدم
کوچه به کوچه 
شهر به شهر
میچرخد دلم برای لحظه ای زیارتت
بیخود نشد که شاعر شد دلم
مجنون که شوی 
دلت باهیچ چیزِ دنیایی و مادی
خام نمیشود....
من تو را می خواهم  همچون دِعبل خزاعی....
بویِ پیراهنِ یوسف کم نیست باورکن.
مرا در دردِ فراقت بمیران;همین.
اللهم عجل لولیک الفرج
لیس فی الدار غیر نفسی دیّار
حال خوبی ندارم، مثل مجنون‌ها می‌مانم. بدنبال گریزگاهی برای این تنهایی و بی کسی می‌گردم. درد و سوزش معده دارم و عاطل و باطل دور خودم می‌گردم. 
رو تخت تنم یک رباط مچاله‌ست
درد هنوز کرختم نکرده و به هرچیزی دست می‌برم تا مسکنی برلی دردم بشه. 
درد دارم. درد جدایی و تنهایی و بی‌کسس.
خودم خواسته بودم. باید طاقت بیارم تا بزرگ بشم
دانلود آهنگ بهنام بانی قرص قمر
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * قرص قمر * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , بهنام بانی باشید.
دانلود آهنگ بهنام بانی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Behnam Bani called Ghorse Ghamar With online playback , text and the best quality in mediac
 
دانلود اهنگ بهنام بانی اجرا شده در پایتخت 6 ( شش )
 
متن ترانه بهنام بانی به نام قرص قمر
عاشق و در به درم تویی قرص قمرمزده امشب به سرم که دلت را ببرمتویی طن
دوستت دارم و از گفتنش ابایی ندارم
بگذار مرا هر چه میخواهند بخوانند این مردم
چون لیلی من تو باشی
مجنون و مستم گر بخوانند دردی نیست
درد آن است که من مجنون باشم و تو لیلی نباشی
سکوتم را بنگر
فریادهای خاموشم را نمی بینی
عشق را در چشمانم و در اندوه نگاهم نمی بینی
من فریاد خاموشم
ناله پردرد عشق بی فرجامم
مسافری خانه بدوشم
سربازی بدون وطن
وطنم، سرزمینم، خانه ام دل زیبای توست
چشمان و لبانت 
آه از چشمان و لبانت که قبله گاه من بودند
دریغ شدند از من در ک
در کنارِ همهء دغدغه هایِ زندگی
من دغدغهء دیگری دارم
بنام عِشق
حروفِ مقدسی که مجنونم میخوانند
و من به این جُنونِ پُرافتخار! دُچارم
در هر شبی که اشک همخوابه ام میشود
و هرروزی که با یادت راه می روم
می نشینم
بلند میشوم
صبحانه میخورم
لقمه دستت میدهم!
با من از دیوانگی حرف به میان نیار
که مجنون هم ،بیچاره مجنون!دوباره جُنون می یابَد
در هر سویی که من میتوانم وجود داشته باشم
شعری
برای توست
و سایه ای در روانم
و قدومی در این پُرسرو صداییِ اصوات که گُم ان
 
متن آهنگ بهار راغب
دانلود آهنگ راغب بهار
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * بهار * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , راغب باشید.
دانلود آهنگ راغب به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Ragheb called Bahar With online playback , text and the best quality in mediac
بهار بهار اومده تا باز منو هوایی کنه با عطر نفسهای توبهار داره در میزنه به هرکجا سر میزنه ببین که دستاشو میذاره توی دستای تودیوونه و مجنون توام این حالمو مدیون توام
 
 
متن آهنگ بهار راغب
دانلود آهنگ راغب بهار
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * بهار * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , راغب باشید.
دانلود آهنگ راغب به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Ragheb called Bahar With online playback , text and the best quality in mediac
بهار بهار اومده تا باز منو هوایی کنه با عطر نفسهای توبهار داره در میزنه به هرکجا سر میزنه ببین که دستاشو میذاره توی دستای تودیوونه و مجنون توام این حالمو مدیون توا
برنامه سخت و فشرده و حجم زیاد مطالب، به سرم میزنه یکم برنامه تغییر بدم و بعد درلحظه منصرف میشم  و فکر میکنم همین برنامه خوبیه وقت  و مجال تغییر برنامه نیست .
دلم میخواد با پشتیبان مشورت کنم ولی خب اینروزا حسابی  مشغوله و نمیخوام مزاحمش بشم.
مغزم سوت میکشه ازاون سوت های قطار توی قصه ها.  کاش زمان میشد یکم کِش داد مثل  بُرش لقمه های پیتزا دیشب تا من بیشتر  زمان داشتم...ولی با اما و اگر و ای کاش هیچی تغییر پیدا نمیکنه.
 اینروزا چرا فکر میکنم  زمان
لیس فی الدار غیر نفسی دیّار
حال خوبی ندارم، مثل مجنون‌ها می‌مانم. بدنبال گریزگاهی برای این تنهایی و بی کسی می‌گردم. درد و سوزش معده دارم و عاطل و باطل دور خودم می‌گردم. 
رو تخت تنم یک رباط مچاله‌ست
درد هنوز کرختم نکرده و به هرچیزی دست می‌برم تا مسکنی برای دردم بشه بی‌فایده‌ست.
درد دارم. درد جدایی و تنهایی و بی‌کسی.
خودم خواسته بودم. باید طاقت بیارم تا بزرگ بشم
به نام حضرت دوست که هر چه داریم از اوست
سلام
قسمت اول  ،  قسمت دوم  ،   قسمت سوم
قسمت چهارم
آوازۀ عشق مجنون باعث بدبختی و خانه نشینی لیلی شد.مردم قبیله به رییس قبیله شکایت کردند که جوانی شوریده باعث بدنامی قبیلۀ ما شده است. هر روز مثل یک سگ در حوالی قبیله پرسه می‌زند و مدام در حال غزل‌سُرایی و غزل‌خوانی است. او می‌خواند و سایرین از او می‌آموزند. باید که او را خوب گوشمالی داد تا دیگر در این اطراف دیده نشود.رییس قبیلۀ لیلی عصبانی شد و شمشیرس ر
دلنوشته ای در غربت بقیع
بغض هایمان را
در کجای حرم نداشته ات مویه کنیم؟ نامت، علم افراشته بر بلندای علوم است و
شب، پیراهن سوگی است که آسمان در عزایت به تن کرده است. سینه ها، داغ بزرگی
را حمل می کنند و جان ها، در آتش مصیبتی عظیم می گدازند!
....
دنیا همیشه برای درک وسعت آسمانیان حقیر و اندک است. دوباره خورشیدی در
خاک بقیع خواهد خفت که آفتاب صداقت از منزلگه اندیشه اش بر می تابید و
کلامش حق را بالنده می کرد. کوهی از وقار بود، دریایی از علوم، اقیانوس
اما نمیدونم از کجا شروع کنم چی رو بگم چی رو نگم چطور بگم 
نمیدونم میشه هنوزم بگم من دیوانه وار عاشقتم
میشه بازم بگم من هنوزم خوابتو میبینم و مجنون شدم رفته
میشه من بازم فریاد بزنم بگم که چقدر از این دنیای نامرد دلگیرم که هیچی از تو قسمت من نشد جز حسرت عشقی عظیم
میشه بگم تمام عمرمو حاضرم بدم ولی یک لحظه نگاهم دریای نگاهتو بنورده
میشه من هنوزم از تو بنویسم
کیمیای زندگی من
بده ساقی دمی جامی از آن مخمور مستانهاز آن جامی که می سازد مرا از خویش بیگانهبده کامی مرا آخر از آن مجنون نما افیونکه می سوزد دلم از غم زهجر روی پروانهبیا جانم بگیر آخر که من شرمنده وعاصیشدم از هجر روی گل چو بلبل مست و دیوانهطریق دیگرم بنما که یابم گنج پنهانیروم راهی که امیدی بیابم اندر این خانهبنوشم جرعه ای زآن می ،همان جام سعادت پیکه امید شب و روزم شده محبوب بتخانهسعادت یافتی آخر چو این پیک سروش آمدتبسم کن براین (ناظم)شدی واصل به جانانه
بسم الله
دیروز 31 فروردین کتاب خیابان تبریز را از مولف محترم کتاب هدیه گرفتم. ان شاالله بعد از مطالعه در خصوص این کتاب چند خطی برایتان خواهم نوشت.کتاب را نشر مجنون در136 صفحه درآورده. کتاب مرور کوتاهی است بر خاطرات معلم شهید قدرت الله چگینی.
یار مرا چو اشتران باز مهار می‌کشد

اشتر مست خویش را در چه قطار می‌کشد


جان و تنم بخست او شیشه من شکست او

گردن من به بست او تا به چه کار می‌کشد


شست ویم چو ماهیان جانب خشک می‌برد

دام دلم به جانب میر شکار می‌کشد


آنک قطار ابر را زیر فلک چو اشتران

ساقی دشت می‌کند برکه و غار می‌کشد


رعد همی‌زند دهل زنده شدست جزو و کل

در دل شاخ و مغز گل بوی بهار می‌کشد


آنک ضمیر دانه را علت میوه می‌کند

راز دل درخت را بر سر دار می‌کشد


لطف بهار بشکند رنج خمار ب
برای توضیح واژه سیسو (Sisu) بد نیست ابتدا مروری به یک حادثه تاریخی داشته باشیم. در سال های 1939 و 1940 بود که لشکری 350 هزار نفری از مردم کشور فنلاند در مقابل تهاجم شوروی سابق ایستادگی کردند. در آن زمان شوروی سه برابر فنلاند نیرو داشت و حتا با وجود عدم توازن نیروها و خشونت مهاجمان شوروی، این سرزمین کمونیستی نتوانست مقاومت فنلاندی ها را در استحکامات مرزی در هم بشکند و به ویژه در مناطق شمالی تر شکست های سختی را متحمل شد.
ادامه مطلب
مراحل ثبت نام ئر جشنواره هنری و ادبی حماسه مجنون به شرح زیر می باشد :
1. مطالعه کامل و دقیق فراخوان 
2 . تکمیل فرم ثبت نام 
3. ارسال اثر *
* هنرمندان عزیز بجهت تسهیل در ارسال ، می توانند با انتخاب یکی از راه های زیر  آثار خود را ارسال کنند :
الف) فرم ثبت نام پرینت گرفته شده و تکمیل شود + اصل اثر  = به صورت پستی یا حضوری به دفتر دبیرخانه ارسال می گردد.
ب) فرم ثبت نام در نرم افزار word تکمیل شود + فایل اثر  در قالب CD  = به صورت پستی یا حضوری به دفتر دبیرخانه ار
چرا موقت: دوسال پیش بود شروع کردم به یک چیزی نوشتن یه طرحی از یه داستانی توی ذهنم بود محض تمرین میخواستم بنویسم. توی همین وبلاگ یکی دو قسمتش رو نوشتم و بعد دیگه نمیدونم چی شد ادامه ندادم. شاید طبق معمول خوشم نیومد از چیزایی که نوشته بودم .ولی در هر صورت کلا فراموش کرده بودم  امروز داشتم پیش نویس های وبلاگم رو نگاه میکردم یهوووو این رو دیدم. خوندم  این چیزی که توی ذهنم بود برام خیلی دوست داشتنی بود چون راجع کسی هست که خیلی دوستش داشتم خیلی زیااا
آورده‌اند که پادشاهی مجنون را حاضر کرد و گفت که "تو را  چه بوده است و چه افتاده است؟ خود را رسوا کردی و از خان و مان برآمدی و خراب و فنا گشتی. لیلی چه باشد و چه خوبی دارد بیا تا تو را خوبان و نغزان نمایم و فدای تو کنم و به تو بخشم. چون حاضر کردند مجنون را و خوبان را جلوه آوردند، مجنون سر فرو افکنده بود و پیش خود می‌نگریست. پادشاه فرمود: آخر سر را برگیر و نظر کن. گفت می‌ترسم، عشق لیلی شمشیر کشیده است، اگر بردارم، سرم را بیندازد. غرق عشق لیلی چنان گش
‍ اسم رمـان: دختری از دیار آتش (کارما)
✏️نویسنده: مهدیس.ع
ژانر: #عاشقانه #اجتماعی 
تعداد صفحات: 101
خلاصه:
دختری از تبار درد و قلبی به مهربانی خالقش. زندگی با او بد کرد اما او نه. عاشقی که به عشقش واژه‌ی خیانت چسبید و دیگر دم از عشق نزد. یک روز چشمانش را باز کرد و بست تمام درهایی را که به یارش ختم می‌شد. او را کشت در اعماق وجودش و در دنیای واقعیت‌ها... حال اوست و اتاقی سرد با دیوار‌های بلند و لباس‌های گشاد آبی. حال اوست و مجنون بودنش...
‌  دختری از د

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها